**(دوست من سلام)**
چهار شنبه 24 آبان 1391برچسب:, :: 1:46 :: نويسنده : سعید

دوست من سلام...

امروز مطلبی رو که خواهر خوبم فاطمه خانوم فرستادن برات گذاشتم.

امیدوارم بپسندی...

سالها پیش مرد فروشنده ای که از شهر بیرون رفته بود،
پس از بازگشت متوجه شد که در غیاب او خانه و فروشگاهش آتش گرفته و سوخته و بدین ترتیب تمام دارایی خود را از دست داده بود.
اما او چه کرد؟ لبخند زد و چشمانش را به سوی آسمان گرفت و گفت:
خدایا می خواهی که اکنون چه کنم؟
روز بعد لوحی را بر ویرانه های خانه و فروشگاهش آویخت که روی آن نوشته بود:
فروشگاهم سوخت، خانه ام سوخت، کالایم سوخت، اما ایمانم نسوخته است،
فردا شروع به کار خواهم کرد..                 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 5
بازدید دیروز : 10
بازدید هفته : 5
بازدید ماه : 503
بازدید کل : 83305
تعداد مطالب : 79
تعداد نظرات : 17
تعداد آنلاین : 1


جدیدترین قالبهای بلاگفا


جدیدترین کدهای موزیک برای وبلاگ

..................اوقات شرعي
.................. ***** *** صدایاب