**(دوست من سلام)** آخرین مطالب
نويسندگان شنبه 8 مهر 1391برچسب:, :: 21:35 :: نويسنده : سعید
دوست من سلام... بازم برات یه حرف از بزرگان کشورمون دارم ، امیدوارم خوشت بیاد. از بین بردن اثر نماز... وقتی نماز می خوانی شیطان میداند چه چیز تو را مشغول میکند. پروردگار این قدر به او تسلط داده که از شریانهای بدنت عبور میکند و همان چیز را به محض آنکه گفتی<<الله اکبر>> در شما تجسم می کند.آنچه را که تو به آن دل بسته ای همان را در تو مجسم می کند و اثر نماز را از بین می برد. آیت الله حق شناس شنبه 8 مهر 1391برچسب:, :: 19:38 :: نويسنده : سعید
دوست من سلام... امروز برات یه سخن از بزرگان نوشتم. امور خود رابه خدا بسپارید... اگر امور دنیایی خود را به خدا واگذار کنیم، امور اخروی را نیز خدا تامین خواهد کرد. اما اگر امور دنیایی خود را با تقلای خودمان تامین کنیم،چون رزق مقدر و مقسوم است،تقلای بیهوده و بی ثمری است آخرتمان را هم تباه نموده ایم. (حاج محمد اسماعیل دولابی) چهار شنبه 5 مهر 1391برچسب:, :: 21:45 :: نويسنده : سعید
دوست من سلام... امیدوارم مطالبی که برات می نویسم مورد پسندت باشه. بازم یه مطلب از دام بی دوام برات پیدا کردم... و به (ماهها)سوگند! نه (شمسی)؛ بل،(قمری)! که (روز)هاشان (کمتر) است؛ و کمتری روزهاشان باعث آمد که اسیر (فصل)ها نباشند؛ و در (فصل)ها نمانند؛ و همان باشند که قرآنشان می گفت: سیروا! به سیر آیید! و وا نایستید! و تو را همین (آموزه) بس که :(سیر) در گرو (کم)ها ، و (کاستی)هاست! وگرنه جز(ماندن)،و(رکود)، و(سکون) سایه ای ندارد این بلند چنار بی بار غنا! حافظ غبار فقر و قناعت ز رخ مشوی کاین خاک بهتر از عمل کیمیا گری دو شنبه 3 مهر 1391برچسب:, :: 21:32 :: نويسنده : سعید
دوست من سلام... بازم با یه مطلب از دام بی دوام میخوام مهمونت کنم . امیدوارم خوشت بیاد .....
به مردمك چشمها سوگند آن زمان كه در تاريكي و سياهي بزرگ و در روشنايي كوچك مي شوند و مرا بياموختند كه: اگر در نور باشي ، مردم در ديده تو كوچك باشند و تكبير تو در نماز صبح صادق را ماند و اگر در ظلمت،مردم نيز در پيش چشم تو بزرگ و تكبير تو در نماز صبح كاذب را مانند باشد
به صدق كوش كه خورشيد زايد از نفست
دو شنبه 20 شهريور 1391برچسب:, :: 23:19 :: نويسنده : سعید
دوست من سلام... بازم یه مطلب دیگه از (دام بی دوام) مي خواهم با ادب باشم كه هر كه را نيست ادب لايق صحبت نبود ادب،چوپان سخن است كه نباشد اگر... گله ی كلمات مي پراكنند درست به مانند دانه هاي تسبيح كه اگر نباشدشان بند... به زير مي شوند دستها را و پاها را و چه معلوم؟ كه كدامشان در كجا جاي گيرند و از چه راه راهي شوند مثل دانه هاي تسبيح من كه كلماتي بودند... دوست من سلام.... امروز هم یه داستان دیگه برات نوشتم که بخونی و نظرتو بهم بگی. امیدوارم بپسندی...... مرد کور
دوست من سلام ... بازم فرصت كردم برات يه مطلب جديد بنويسم. اميدوارم خوشت بياد و به انچه درخاطر من است سوگند همان هزينه ها در آن سوي آبها كه كارخانه هاي مرغوب ساز كالا ميپردازند مر ترويج كارخانه رقيب خود، كه نمي سازد مرغوبها را تا همه آن سوي شوند و مي شوند و بيابند كه تحفه اي نيست و مي يابند وباز گردند، به همان جايي كه صبح نخست بودند و مي گردند آن هم براي هميشه بسان موجها كه فوج فوج به ساحل مي آيند و مي يابند كه ساحل نه آن است كه باد مي گفت و زودا كه باز گردند آنجاي كه بودند هر چند كه باز نمي گردند آب هايي هم زيرا كه صيد ميشوند ساحل را و هميشه محروم از دريا و همين بياموخت مرا كار كاردان هستي را كه چه گزاف مي پردازد هزينه هاي آراستن دنيا را، ودنيا داران را تا آنجا كه: روز به روز شوكتشان افزايد دولتشان آرايد تا روند به سويشان آنان كه هوسي در سرباشد و ببينند كه آنان نيستند آن سان كه مي نمايند و آنگاه باز گردند بازگشتي كه در آن بازگشتي نباشد اما فسوسا و صد دريغ كه پاره اي باز نيايند
كه از چند و چون اين جماعت خود باخبري بي خبراني چند كه پاي عدد هم به گردشان نرسد. (دام بي دوام)
دوست من سلام ... امروز یه داستان کوتاه و آموزنده برات نوشتم .امیدوارم که بخونی و اگه نظری داشتی برام بنویسی. هرچند که به نظر ندادنات عادت کردم. اشتباه فرشتگان . درويشي به اشتباه فرشتگان به جهنم فرستاده ميشود . دوست من سلام برای الان یه چیز متفاوت برات دارم لطفا بخونش... به ترس سوگند آن زمان كه از خدا باشد كه آوازه ات مي بخشد نه از غیر خدا كه به آوازت ميدارد يادت نيست در كوچه پس كوچه هاي باغها تنها كه بودي مي ترسيدي و همانجا به آواز ميزدي آري ، و باري ، و بلي ، مشتها هميشه نمونه خروارند و ليک خروارها هميشه گندم نباشند از آواز تا آوازه بسي راه است كاندرين راه بسي خون جگر بايد خورد (دام بی دوام)
دوست من سلام: حرف امروزم برای تو اینه... به دنبال شادیها باش چون غمها خودشان تو را پیدا میکنند پيوندها
|
|||
![]() |