**(دوست من سلام)**
جمعه 10 آذر 1391برچسب:, :: 18:48 :: نويسنده : سعید

 

دو شنبه 6 آذر 1391برچسب:, :: 10:27 :: نويسنده : سعید

 

دوست من سلام...

 خوابی به ارزش38سال نوکری امام حسین(ع)

نمی دانم حسین اوراق چی در خواب چه دید که امروز 38 سال است که نام حاج حسین هدیه لو در بازار تولید کنندگان اثباب و لوازم هیئت های عزاداری ماندگار شده است ولی خود می گوید: هر چه دارم از امام حسین(ع) است.



ادامه مطلب ...
دو شنبه 1 آبان 1391برچسب:, :: 17:41 :: نويسنده : سعید

دوست من سلام...

امروز هم يه مطلب جالب كه يكي از وبلاگهاي همسايه ( مجتمع آموزشی ، پرورشی شهید عباسعلی شیخ) برامون نقل كرده رو برات ميزارم به نام (حـــــراج) كه ميتوني در ادامه اون رو بخوني...

 

 



ادامه مطلب ...
جمعه 28 مهر 1391برچسب:, :: 22:35 :: نويسنده : سعید

دوست من سلام...

امروز مطلبي رو برات نوشتم به نام(خدمت عاشقانه)

اميدوارم مورد قبولت باشه...

 



ادامه مطلب ...
یک شنبه 16 مهر 1391برچسب:, :: 1:24 :: نويسنده : سعید

دوست من سلام...

بافتن...

وقتي كه فشار كارها افزايش مي يابد و بايد به هزار و يك امر رسيدگي كنيد به خود بگوييد:

با دقت بباف! دعا كنان بباف! و رشته را به خدا بسپار!

با دقت بافتن يعني اجتناب از شتاب و حد اكثر تلاش را به كار گرفتن.

دعا كنان بافتن يعني ميان همه كارها،فعاليتها،افكار و احساسات خدا را به ياد آوردن و او را كانون زندگي خويش دانستن.

آنگاه نگران نتيجه كار خود نخواهيم بود.

زيرا نتيجه در دستان ايمن خداوند قرار دارد.

پنج شنبه 13 مهر 1391برچسب:, :: 21:35 :: نويسنده : سعید

دوست من سلام...

بازم از دام بي دوام برات نوشتم تا بخوني...

 

از فتيله تا دل...

به حاج عبدالصمد فتيله سوگند!

يادش بخير!

 

هر كجا هست خدايا به سلامت دارش

 



 

 

 



ادامه مطلب ...
پنج شنبه 13 مهر 1391برچسب:, :: 16:46 :: نويسنده : سعید

دوست من سلام...

مطلبی رو که برات انتخاب کردم  از کتاب (هر روز به سوی تو می آیم ) امیدوارم مورد پسندت باشه...

(بر امیال خود غلبه کنید)

زندگی چیست؟

موهبت شکوهند خدا ، آن را با اهداف بی ارزش ، اعمال اشتباه و اراده ای بی ثبات به هدر ندهید .

بلکه هر روز به درستی زندگی کنید.

این راه پیروزی است، راه غلبه بر امیال سیری نا پذیر.

دو شنبه 10 مهر 1391برچسب:, :: 13:10 :: نويسنده : سعید

دوست من سلام...

یه بار دیگه با یه مطلب از کتاب (هر روز به سوی تو می آیم) به پیشوازت اومدم ...(ناز قدمت)

چگونه باشیم...؟ بقیه طلب در ادامه...

 



ادامه مطلب ...
دو شنبه 10 مهر 1391برچسب:, :: 1:4 :: نويسنده : سعید

دوست من سلام...

این بار برات یه مطلب از کتاب (هر روز به سوی تو می آیم )انتخاب کردم که...

در ادامه میتونی اونو بخونی.

انتخاب با شماست.



ادامه مطلب ...
شنبه 8 مهر 1391برچسب:, :: 23:21 :: نويسنده : سعید

دوست من سلام...

برای این بار یه مطلب از الهی نامه خواجه عبداله انصاری برات نوشتم امید وارم خوشت بیاد

الهی!

هر شادی که بی توست، اندوه است!

هر منزل که نه در راه توست،زندان است!

هر دل که نه در طلب توست ،ویران است!

یک نفس با تو،به دو گیتی ارزان است!

شنبه 8 مهر 1391برچسب:, :: 21:35 :: نويسنده : سعید

دوست من سلام...

بازم برات یه حرف از بزرگان کشورمون دارم ، امیدوارم خوشت بیاد.

از بین بردن اثر نماز...

وقتی نماز می خوانی شیطان میداند چه چیز تو را مشغول میکند. پروردگار این قدر به او تسلط داده که از شریانهای بدنت عبور میکند و همان چیز را به محض آنکه گفتی<<الله اکبر>> در شما تجسم می کند.آنچه را که تو به آن دل بسته ای همان را در تو مجسم می کند و اثر نماز را از بین می برد.

آیت الله حق شناس

شنبه 8 مهر 1391برچسب:, :: 19:38 :: نويسنده : سعید

دوست من سلام...

امروز برات یه سخن از بزرگان نوشتم.

امور خود رابه خدا بسپارید...

اگر امور دنیایی خود را به خدا واگذار کنیم، امور اخروی را نیز خدا تامین خواهد کرد.

اما اگر امور دنیایی خود را با تقلای خودمان تامین کنیم،چون رزق مقدر و مقسوم است،تقلای بیهوده و بی ثمری است آخرتمان را هم تباه نموده ایم.

(حاج محمد اسماعیل دولابی)

چهار شنبه 5 مهر 1391برچسب:, :: 21:45 :: نويسنده : سعید

دوست من سلام...

امیدوارم مطالبی که برات می نویسم مورد پسندت باشه.

بازم یه مطلب از دام بی دوام  برات پیدا کردم...

و به (ماهها)سوگند!

نه (شمسی)؛

بل،(قمری)!

که (روز)هاشان (کمتر) است؛

و کمتری روزهاشان باعث آمد که اسیر (فصل)ها نباشند؛

و در (فصل)ها نمانند؛

و همان باشند که قرآنشان می گفت:

سیروا!

به سیر آیید!

و وا نایستید!

و تو را همین (آموزه) بس که :(سیر) در گرو (کم)ها ، و (کاستی)هاست!

وگرنه جز(ماندن)،و(رکود)، و(سکون) سایه ای ندارد این بلند چنار بی بار غنا!

حافظ غبار فقر و قناعت ز رخ مشوی

کاین خاک بهتر از عمل کیمیا گری

دو شنبه 3 مهر 1391برچسب:, :: 21:32 :: نويسنده : سعید

دوست من سلام...

بازم با یه مطلب از دام بی دوام میخوام مهمونت کنم .

امیدوارم خوشت بیاد .....

 

به مردمك چشمها سوگند

آن زمان كه در تاريكي و سياهي بزرگ و در روشنايي كوچك مي شوند

و مرا بياموختند كه: اگر در نور باشي ، مردم در ديده تو كوچك باشند

و تكبير تو در نماز صبح صادق را ماند

و اگر در ظلمت،مردم نيز در پيش چشم تو بزرگ

و تكبير تو در نماز صبح كاذب را مانند باشد

 

به صدق كوش كه خورشيد زايد از نفست

كه از دروغ سيه روز گشت صبح نخست

 

دو شنبه 20 شهريور 1391برچسب:, :: 23:19 :: نويسنده : سعید

 دوست من سلام...

بازم یه مطلب دیگه از (دام بی دوام)

مي خواهم با ادب باشم

كه هر كه را نيست ادب لايق صحبت نبود

ادب،چوپان سخن است

كه نباشد اگر...

گله ی كلمات مي پراكنند

درست به مانند دانه هاي تسبيح

كه اگر نباشدشان بند...

به زير مي شوند دستها را و پاها را

و چه معلوم؟

كه كدامشان در كجا جاي گيرند

و از چه راه راهي شوند

مثل دانه هاي تسبيح من

كه كلماتي بودند...

یک شنبه 19 شهريور 1391برچسب:, :: 19:29 :: نويسنده : سعید

دوست من سلام....

امروز هم یه داستان دیگه برات نوشتم که بخونی و نظرتو بهم بگی.

امیدوارم بپسندی......

مرد کور
 
روزي مرد کوري روي پله‌هاي ساختماني نشسته و کلاه و تابلويي را در کنار پايش قرار داده بود روي تابلو خوانده ميشد: من کور هستم لطفا کمک کنيد . روزنامه نگارخلاقي از کنار او ميگذشت نگاهي به او انداخت فقط چند سکه د ر داخل کلاه بود.او چند سکه داخل کلاه انداخت و بدون اينکه از مرد کور اجازه بگيرد تابلوي او را برداشت آن را برگرداند و اعلان ديگري روي آن نوشت و تابلو را کنار پاي او گذاشت و آنجا را ترک کرد. عصر همان روز روزنامه نگار به محل برگشت و متوجه شد که کلاه مرد کور پر از سکه و اسکناس شده است.مرد کور از صداي قدمها خبرنگار را شناخت و خواست اگر او همان کسي است که تابلو را نوشته بگويد ،که بر روي آن چه نوشته است"روزنامه نگار جواب داد:چيز خاص و مهمي نبود،من فقط نوشته شما را به شکل ديگري نوشتم و لبخندي زد و به راه خود ادامه داد. مرد کور هيچوقت ندانست که او چه نوشته است ولي روي تابلوي او خوانده ميشد:
 امروز بهار است، ولي من نميتوانم آنرا ببينم  !!!!!
    
وقتي کارتان را نميتوانيد پيش ببريد استراتژي خود را تغيير بدهيد خواهيد ديد بهترينها ممکن خواهد شد باور داشته باشيد هر تغيير بهترين چيز براي زندگي است.
حتي براي کوچکترين اعمالتان از دل،فکر،هوش و روحتان مايه بگذاريد اين رمز موفقيت است .... لبخند بزنيد

 

 

شنبه 11 شهريور 1391برچسب:, :: 1:18 :: نويسنده : سعید

 دوست من سلام ...

بازم فرصت كردم برات يه مطلب جديد  بنويسم.

اميدوارم خوشت بياد

و به انچه درخاطر من است سوگند

همان هزينه ها در آن سوي آبها

كه كارخانه هاي مرغوب ساز كالا ميپردازند

مر ترويج كارخانه رقيب خود، كه نمي سازد مرغوبها را

تا همه آن سوي شوند

و مي شوند

و بيابند كه تحفه اي نيست

و مي يابند

وباز گردند، به همان جايي كه صبح نخست بودند

و مي گردند

آن هم براي هميشه

بسان موجها

كه فوج فوج به ساحل مي آيند

و مي يابند كه ساحل نه آن است كه باد مي گفت

و زودا كه باز گردند آنجاي كه بودند

هر چند كه باز نمي گردند آب هايي هم

زيرا كه صيد ميشوند ساحل را

و هميشه محروم از دريا

و همين بياموخت مرا كار كاردان هستي را

كه چه گزاف مي پردازد هزينه هاي آراستن دنيا را، ودنيا داران را

تا آنجا كه:

روز به روز شوكتشان افزايد

دولتشان آرايد

تا روند به سويشان آنان كه هوسي در سرباشد

و ببينند  كه آنان نيستند آن سان كه مي نمايند

و آنگاه باز گردند

بازگشتي كه در آن بازگشتي نباشد

اما فسوسا و صد دريغ كه پاره اي باز نيايند

كه از چند و چون اين جماعت خود باخبري

بي خبراني چند كه پاي عدد هم به گردشان نرسد.

(دام بي دوام)

 

شنبه 3 شهريور 1391برچسب:, :: 23:58 :: نويسنده : سعید

دوست من سلام ...

امروز یه داستان کوتاه و آموزنده برات نوشتم .امیدوارم که بخونی و اگه نظری داشتی برام بنویسی. هرچند که به نظر ندادنات عادت کردم.

اشتباه فرشتگان .

درويشي به اشتباه فرشتگان به جهنم فرستاده ميشود .
پس از اندک زماني داد شيطان در مي آيد و رو به فرشتگان مي كند و مي گويد : جاسوس مي فرستيد به جهنم!؟
از روزي كه اين آدم به جهنم آمده مدام در جهنم در گفتگو و بحث است و جهنميان را هدايت مي كند و...
حال سخن درويشي كه به جهنم رفته بود اين چنين است: با چنان عشقي زندگي كن كه حتي بنا به تصادف اگر به جهنم افتادي خود شيطان تو را به بهشت باز گرداند

چهار شنبه 25 مرداد 1391برچسب:, :: 1:11 :: نويسنده : سعید

دوست من سلام برای الان یه چیز متفاوت برات دارم لطفا بخونش...

به ترس سوگند

آن زمان كه از خدا باشد

كه آوازه ات مي بخشد

نه از غیر خدا

كه به آوازت ميدارد

يادت نيست در كوچه پس كوچه هاي باغها

تنها كه بودي مي ترسيدي

و همانجا به آواز ميزدي

آري ، و باري ، و بلي ، مشتها هميشه نمونه خروارند

و ليک خروارها هميشه گندم نباشند

از آواز تا آوازه بسي راه است

كاندرين راه بسي خون جگر بايد خورد

(دام بی دوام)

 

شنبه 7 مرداد 1391برچسب:, :: 1:44 :: نويسنده : سعید

دوست من سلام:

حرف امروزم برای تو اینه...

به دنبال شادیها باش چون غمها خودشان تو را پیدا میکنند



ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 26
بازدید هفته : 2
بازدید ماه : 248
بازدید کل : 83552
تعداد مطالب : 79
تعداد نظرات : 17
تعداد آنلاین : 1


جدیدترین قالبهای بلاگفا


جدیدترین کدهای موزیک برای وبلاگ

..................اوقات شرعي
.................. ***** *** صدایاب