**(دوست من سلام)** آخرین مطالب
نويسندگان یک شنبه 28 آبان 1391برچسب:, :: 20:37 :: نويسنده : سعید
داستان دوم...
یک روز سوراخ کوچکی در یک پیله ظاهر شد. شخص نشست و چند ساعت به جدال پروانه برای خارج شدن از سوراخ کوچک ایجاد شده در پیله نگاه کرد. سپس فعالیت پروانه متو قف شد و به نظر می رسید تمام تلاش خود را انجام داده و نمی تواند ادامه دهد. آن شخص تصمیم گرفت به پروانه کمک کند و با قیچی پیله را باز کرد. پروانه به راحتی از پیله خارج شد اما بدنش ضعیف و بالهایش چروک بود.آن شخص باز هم به تماشای پروانه ادامه داد. چون انتظار داشت که بالهای پروانه باز ، گسترده و محکم شوند و از بدن پروانه محافظت کنند.هیچ اتفاقی نیفتاد! در واقع پروانه بقیه عمرش به خزیدن مشغول بود و هرگز نتوانست پرواز کند. چیزی که آن شخص با همه مهربانی اش نمی دانست این بود که محدودیت پیله و تلاش لازم برای خروج از سوراخ آن راهی بود که خدا برای ترشح مایعاتی از بدن پروانه به بالهایش قرار داده بود تا پروانه بعد از خروج از پیله بتواند پرواز کند.
نظرات شما عزیزان: پيوندها
|
|||||||||||||||||||
![]() |